مواظب سمت نگاهت باش!
دانش
بزرگنمايي:
ولي از سوي ديگر، اگر اين مهارت عامل غرور و خودپسندي شود مي تواند فرد را
به تباهي بکشاند و به همين دليل از اين مرحله به بعد ديگر لازم نيست شاگرد
آن را ادامه دهد.
به همين دليل هر کدام از شاگردان علاوه بر
مهارت هاي متداول رزم و دفاع در يک هنر رزمي نيز تا حد استادي ماهر و چيره
دست بودند. يکي از شاگردان شيوانا پسر آشپز مدرسه بود که در هنر تيراندازي
با کمان بسيار ماهر بود و مي توانست با چشمان بسته از فاصله دور تير را
درست وسط هدف بزند. آوازه مهارت تيراندازي او در تمام دهکده هاي اطراف
پيچيده بود و همه جوانان آرزو داشتند روزي مثل او تيرانداز ماهري شوند.
روزي پسر آشپز نزد شيوانا آمد و به او گفت که تعدادي رزمي کار بي ادب و
غريبه از دياري دور وارد دهکده شده اند و همه چيز را به هم ريخته اند و او
چون به مهارت تيراندازي خود مطمئن بوده و به آن مي باليده است عمدا با آنها
درگير شده و نهايتا با وساطت مردم قرار شد فردا در مقابل جمع آنها با هم
مسابقه تيراندازي داشته باشند.
به اين شرط که هر کدام پيروز
شدند حق داشته باشد يک سطل رنگ روي سر نفر شکست خورده بپاشد. پسر آشپز با
غرور و تکبر گفت: "من در کل اين سرزمين بي نظيرم و حتما در اين مسابقه
برنده خواهم شد چون در تيراندازي بهترينم و مي توانم به راحتي با پاشيدن
رنگ، اين بي ادب ها را مقابل جمع بي آبرو کنم و آنها را وادار سازم که
مقابل من کرنش کنند و بعد از اين ديار بروند."
شيوانا با
ناراحتي پاسخ داد: "مواظب غرورت باش که تو را هم سطح اين جماعت ياغي نکند!
اين افراد بي ادب، حتما خبردار شده اند که تو در تيراندازي بي رقيب هستي.
آنها عمدا مسابقه تيراندازي را پيشنهاد کردند تا سمت نگاه تو را با خودشان
يکي نشان دهند و خود را نزد اهالي دهکده هم شان و هم رديف تو نشان دهند.
اگر در اين مسابقه شرکت کني خود را تا حد آنها پايين آورده اي و اگر بر
ايشان پيروز شوي و سطل رنگ را بر سرشان بپاشي، به خاطر اين رفتار زشت، نزد
مردم، حتي از آنها هم خوارتر و ذليل تر مي شوي. براي بيرون کردن اين ياغي
ها از همان ابتدا تو به تنهايي نبايد وارد گود مي شدي. اگر با همين غرور و
تکبر بخواهي ادامه دهي ديگر در مدرسه جايي براي تو نيست." پسر آشپز از شرم
سرش را پايين انداخت و هيچ نگفت.
روز بعد همه در ميدان دهکده
جمع شدند تا شاهد مسابقه تيراندازي باشند. پسر آشپز وارد ميدان شد. بي
مقدمه چند تير به سمت هدف پرت کرد و همه آنها را درست وسط هدف زد. سپس به
سمت مردم برگشت و تيروکمانش را مقابل آنها شکست و گفت من با وجودي که
تيرهايم به هدف نشستند اما خود را تيرانداز ماهري نمي دانم. چون اين مهارت
باعث غرور و خودخواهي من شده است."
سپس بي آنکه به رزمي
کاران ياغي نگاهي کند ميدان را خالي کرد و به جمع اهالي پيوست.بعد از او
شيوانا به همراه شاگردانش به سمت تازه واردان رفت و تيروکمان شکسته را از
روي زمين برداشت و آن را به سرکرده ياغي ها داد و گفت: "در اين دهکده هيچ
سطل رنگي قرار نيست بر سر کسي پاشيده شود. اگر مي خواهيد با اين درگيري هاي
نمايشي اهالي دهکده را وادار کنيد که چيزي را ببينند که شما مي خواهيد،
بايد به شما بگويم که ديدني هاي شما هرگز براي ما اهالي اين دهکده جذاب و
تماشايي نيستند و نخواهند بود. اين تيروکمان شکسته را به يادگاري از ما
بگيريد و تا آفتاب غروب نکرده از اين ديار دور شويد."
مي
گويند ياغي ها که شاگردان ورزيده مدرسه را مقابل خود ديدند همان روز بدون
هيچ جدال و درگيري دهکده را ترک کردند و ديگر برنگشتند.از آن روز به بعد
پسر آشپز مدرسه ديگر سراغ تيروکمان خود نرفت. او مشغول يادگيري و استادي در
يک مهارت رزمي ديگر شد.
-
سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۲:۱۰:۵۹ PM
-
۹۸۸ بازديد
-
آريا
-
سمت نگاه
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/4314/