طنز/ ملخی که برای ماندن رفت!
خواندنی
بزرگنمايي:
آریا جوان - روزنامه شهروند / امروز بیایید با هم در مورد حیوانات زبانبستهای که در ایران زندگی میکنند یا به قول مسافران همیشه در سفر از یک شهر یا کشور ترانزیت میشوند، صحبت کنیم؛ چه جانوران بومی این اقلیم، چه آنها که گذرشان مثل پوست به
دباغ خانه افتاده. مثلا با هم به تحلیل این خبر بپردازیم:
معاون بهبود تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی خراسان جنوبی (تا اینجا فقط عنوان شغلی یک نفر بود) اعلام کرد:«ملخهای صحرایی در حال ترک ایران هستند و در هفتههای اخیر شاهد مهاجرت ملخها به سمت پاکستان و هندوستان هستیم.»
این مهاجرت نشاندهنده چیست؟ یعنی آنها هم به این نتیجه رسیدهاند که دیگر در ایران چیزی برای خوردن پیدا نمیشود و هر کس هر چه دستش میرسیده را یا خورده یا با خودش برده کانادا؟
تصور کنید ملخ صحرایی پدر با شرمندگی به فرزند دلبندش گفته: «عزیزم باروبندیلت را جمع کن باید پرواز کنیم بریم از این جا. این آدمها قبل از ما هر چه کاشته شده بوده را خورده و بردهاند.»
قبلا میگفتند ملکالشعرا بهار سروده بود «دگران کاشتند و ما خوردیم / ما بکاریم و دیگران بخورند» اما زندگی جوری در این سرزمین عجیب شده که شعر به این شکل تغییر پیدا کرده «دگران کاشتند و ما خوردیم / ما چنان از ریشه خوردیم که انگار نه انگار خانی آمده و خانی رفته.»
شاید هم دلیل رفتن ملخها کاهش ارزش پول ملی است؛ یعنی ملخ بخت برگشته هر چه در طول روز خورده را فهرست کرده و شب به همسرش گفته «امروز معدهدرد گرفتم از بس لمبوندم اما هر چی جمع و تفریق میکنم کلا یک دلار هم نشده!» برای همین گفتهاند عطای سرزمینی که در آنجا حتی خوردن هم جوابگو نیست را به لقایش ببخشند و بروند دنبال زندگیشان.
البته فقط ملخها نیستند که قصد دارند از ایران بروند. اگر وضع به همین منوال پیش رود به زودی زنبورهای عسل هم چارهای جز جلای وطن نخواهند داشت.
شما یک لحظه خودت را جای زنبور عسل بگذار. همین چند روز پیش بود که حکیمی در صداوسیما گفت اگر زنبور عسل یک شهروند کرونایی را بگزد بیمار ظرف چند ساعت بلند میشود و میدود.
البته فکر کنم بیمار بیچاره همان لحظه هم از درد گزش زنبور میخواسته بلند شود و بدود ولی بیحالی ناشی از کرونا نمیگذاشته.
حالا شما فکر کن یک نفر کرونا گرفته و برای تحریک زنبور روی بدنش گل گذاشته تا زنبور وسوسه شده و برای خوردن شهد گل در محل حاضر شود. بعد که سمت گلها میرود، یکهو گلها را بردارند و زنبور که ترمز بریده سمت غذا رفته ناگهان با مخ به بدن بیمار برخورد کند و او را نیش بزند. فکر میکنید این نیش به او میچسبد؟
قسمت سختش اینجاست که از فردا مردم زنبور عسل بخت برگشته را اسیر میکنند و میگویند تا نیشم نزنی نمیگذارم بروی ای حکیم کرونایی من!
حالا شما خودت را بگذار جای این زنبور و آن ملخ؛ به این نتیجه نمیرسی که گاهی برای ماندن باید رفت؟
شهرام شهیدی طـــنــزنـویــس
-
سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۷:۲۹ PM
-
۳۴ بازديد
-
آخرین خبر - خواندنیها
-
آریا جوان
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/432172/