اندیشه و درد با هم در آمیختهاند
خواندنی
بزرگنمايي:
آریا جوان-«تئاتر امروز جهان» عنوان مجموعهای است که نشر قطره سالهاست با پیگیری
و جدیت تمام منتشر میکند. این مجموعه که زیر نظر دکتر قطبالدین صادقی
منتشر میشود، آثاری را در بر میگیرد که پیش از هرچیز مورد استفادهی
دانشجویان و استادان رشتهی تئاتر قرار میگیرد و پس از آن به مخاطبان جدی
نمایش در ایران کمک میکند تا درک خود از این هنر را پا به پای جهان وسعت
ببخشند. وجود بیش از هجده دانشکدهی هنرهای نمایشی دولتی و خصوصی در سراسر
کشور، به اضافهی دهها کارگاه آزاد آموزش هنر بازیگری و کارگردانی، که هر
ساله دستکم 200 فارغالتحصیل متخصص و تعلیمدیده وارد بازار تولید هنرهای
نمایشی میکنند، در جوار 200 گروه داوطلب شرکت در جشنوارهی نمایشهای
آیینی سنتی، 336 گروه تئاتر معلولین در سراسر کشور، 510 کروه تئاتر مردمی
437 سرای محلههای تهران و 470 گروه حرفهای خواهان شرکت در جشنوارهی فجر
که در مجموع یک نیروی فعال 200 هزار نفره را در سراسر کشور تشکیل میدهند،
نشر قطره را بر آن داشته تا انتشار این مجموعهی ارزشمند را آغاز کرده و
شمار کتابهای این حوزه را به بیش از 50 جلد برساند. «تئاتر و مردم»، «فن
بیان»، «اصول کارگردانی نمایش»، «بدن بازیگر»، «به سوی تئاتر بیچیز» و
«تمرینهای پایهی تئاتر» از جمله کتابهای این مجموعه است.
«تئاتر و شقاوت» نقدی است از پیر برونل استاد دانشگاه سوربن، دربارهی
«تئاتر و همزادش» اثر آنتوان آرتو که خوشبختانه تئاتر و همزادش نیز در
مجموعهی تئاتر امروز جهان نشر قطره منتشر شده است. پیر برونل این کتاب را
برای درک بهتر جهان آرتو نوشته است، نویسندهای که او را بنیانگذار تئاتر
خشونت میدانند. شاید این گفته موریس بلانشو بتواند در آغاز راه تصویر از
چگونگی کلیت آثار او نشان بدهد. بلانشو پس از خواندن آثار آرتو میگوید:
«زبان آرتو زبان درد است، دردی که پذیرای هیچ عمقی، هیچ تخیلی و هیچ امیدی
نیست. ولی او در همین عدم پذیرش، زبانی نو میسازد و فضایی نو به اندیشه
میدهد. وقتی نوشتههای آرتو را میخوانیم، مطالبی تازه به ما القا میشود:
اینکه اصلا اندیشیدن به آشفتگی میانجامد، که درد کشیدن و اندیشیدن به هم
گره خوردهاند، زمانی که دردکشیدن به اوج خود میرسد، انسان را از
مادیکردن آن اندیشه باز میدارد. آیا اوج اندیشه و اوج درد، افق مشابهی را
نمیگشایند؟ و آیا در نهایت دردکشیدن همان اندیشیدن نیست؟»
«تئاتر و شقاوت» از هفت فصل تشکیل شده است، هفت فصلی که در آن پیر برونل
به بررسی جهان نمایشی و کلیدواژههای تئاتر آرتو میپردازد. عنوان هر فصل
خود پرلودی برای کل فصل و نشاندهندهی نوع نگرش برونل به تئاتر خشونت است؛
واژهها، متون، جستوجو، نیروها، قالبها، تاثیرات، و منطق خشونتبار
بوطیقا. او در پایان کتاب و در بخش نتیجهگیری مینویسد:
«من در پایان دوباره به ابتدای کتاب باز میگردم و از آنچه در ابتدا
یادشده سخن میگویم. در ابتدا از خود پرسیده بودم آیا آرتو ابداعگر شقاوت
در تئاتر بوده است؟ آیا آرتو دو محرکهی اصلی نمایش سنتی را که ارسطو بدان
اشاره میکند یعنی ترحم و وحشت، یا آنچه مد نظر کرنی است که میگوید
تئاتر باید برانگیزانندهی تحسین و ستایش باشد (که جان فورد نیز به همان
اندازهی دو اصل ارسطو به ان ارج نهاده است) را با محرکهی نمایشی نو
جایگزین نکرده است؟ یا اینکه در سایهی آثار آرتو گذری داریم از یک مضمون
شقاوت - که در نزد بسیاری از نویسندگان قبل از او وجود داشته است- به یک
ادبیت شقاوت که آرتو بنیانگذار یا حتی تنها معرفش است؟
تئوری تئاتر آرتو کاملا با تئاتر غیر ارسطویی برشت فرق میکند. تئاتری
که به روانپالایی، به عمل روانشناسانهی ویژهای که روانپالایی بر آن
متکی است، معترض است، به همانندسازی تماشاگر و شخصیتهای نمایشی که
بازیگران نقش آنها را ایفا میکنند. بیشک آرتو از روانشناسی هم فراتر
میرود. او حتی به روانشناسی پوزخند میزند و میخواهد مابعدالطبیعه را
جانشین آن سازد. نمایش شقاوت پدیدهای، برایش کافی نیست. او میخواهد نمایش
را همچون بازتاب یک شقاوت در ذات خود به کار گیرد و آن را با نیروهای
مانا همانندسازی کند. او به این نیروها عناوینی میدهد که چندان هم
غافلگیرکننده نیست و خود این عناوین را قراردادی مینامد: الههی عشق،
شوند، سرنوشت، بدون آنکه یادکردن از نیروی هرج و مرجزای کمیک را که با
تراژیک در هم آمیخته و چهار عنصر تئاتر اتنی را نتشکیل میداد، فراموش کند.
از همینجا یک توسل به اسطورههای اولیه، به آفرینشهای کهن و به موضوعات
کیهانی و جهانی را در آثار آرتو مشاهده میکنیم. از همینجا بازگشت به
سهنک و اوریپید را میبینیم. ولی آیا بوطیقای ارسطو میتوانست از الهام
مذهبی صرف نظر کند؟ برشت که خود نیز یک ضد ارسطوست، وارد مبارزه با
مابعدالطبیعه میشود. او میخواهد نشان دهد که نام نیروهای پنهان که بر
انسانها حاکماند و راهبر انسانها هستند، همان نام انسانهاست و این
نیروهای زیرزمینی خطاکارند و باید اسنان با آنها وارد مبارزه شود و
کاربردشان را تغییر دهد.
دربارهی آرتو از جنون و شوریدگی بسیار سخن به میان آمده است. پس از
نگارش کتاب تئاتر و همزادش، به هنگام اقامتش در مکزیک، آرتو عازم منطقهی
تاراهومارا شد تا به عنوان تنها فرد خارجی در مراسم آیینی اهالی آن منطقه
شرکت کند. همچنین در سفرش به ایرلند، همچون باکانتها، آرتو به کمک یک
عصا که به گفتهی خودش عصای پاتریک مقدس بوده است، به اکتشاف نشانههای
کاهنین قوم سلت رفت. جنون و شوریدگی جایگاه خاصی در آثار آرتو دارد: جنون
اگاوه، هذیان باسانه یا پانته، سرگشتگی پانته زیله، خشم چنچی پیر، اینها
همه نشان از جنون آرتو دارد. میتوان آرتو را یک دیونیزوسی مستمر در تئاتر
دانست که با علامت دیونیزوس مشخص میشود.
لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/86744/