آریا جوان
سفرنامه بزرگترین جزیره غیر مستقل جهان؛ورود همه به این مکان ممنوع است!/قسمت دوم
دوشنبه 11 آذر 1398 - 11:36:35
آریا جوان - برای ما دلفین ندیده ها، جزیره هنگام یک رویا بود. اصلا جزیره هنگام را بیشتر با دلفین هایش می شناسند.
ما رفتیم جزیره هنگام که دلفین ببینیم آن هم از نزدیکِ نزدیک؛ وقتی بلیت پنج نفره سفر با قایق موتوری را به مبلغ یک صد هزار تومان خریدیم-75 هزار تومان رفت و 25 هزار تومان برگشت- شاید در رویاهای زیادی بودیم مثلا دیدن و بازی کردن با دلفین ها! یا قدم زدن های آرام بخش در ساحل زیبا و تروتمیز آن، یا قدم زدن بر ساحل نقره ای و.. رویاهایمان اما همه نصفه و نیمه محقق شد.
فراموش نکنم دلیل گران تر بودن بلیت رفت به جزیره هنگام را عرض کنم. در مسیر رفت به خاطر مسافت طولانی تر برای رصد کردن و دیدن دلفین ها طبیعتا بلیت گران تر اما در مسیر بازگشت چون یک راست می آمدیم همان جایی که سوار شده بودیم بلیت ارزان محاسبه شده بود.
اما برسم به بحث نصفه و نیمه بودن رویاهایمان در جزیره هنگام:
درباره دلفین ها خودمان مقصر بودیم که تخیلات عجیب و غریبی در ذهنمان ترسیم کرده بودیم. اما بعدن که رفتیم فهمیدیم تازه ما خوش شانس بوده ایم که هنگام حضور در محدوده دلفین ها توانسته ایم حدود 30 درصد از کل بدنشان را ببینیم که همان هم برایمان جذاب و تماشایی بود.
دلفین ها در دسته های چند تایی مشغول گشت زدن بودند که با صدای قایق های موتوری آرامششان به هم می خورد و سعی می کردند به نقاط آرام تری بروند. اما به هر حال همین دید و بازدید کم از دلفین ها هم برایمان غنیمت بود در حالی که ناخدای قایق می گفت روز قبلش اصلا دلفین ها افتخار نداده بودند همان 30 درصد هم خودشان را آفتابی کنند.
بعد از دیدار با دلفین ها ناخدای قایق ما را به سمت سواحل نقره ای برد. مکان زیبایی که زیر نور آفتاب برق می زد.
انگار که یک استاد آیینه کار زبده و حرفه ای آن قسمت از ساحل را با دقت و ظرافت خاصی آیینه کاری کرده باشد. انعکاس نور آفتاب صحنه ها و لحظه های آرامبخشی را ایجاد می کرد فقط ای کاش می شد آنجا پیاده شد و دمی فارغ از دنیای پر سروصدا و مادیات آن در آنجا بیاسود و از زیبایی هایی که پروردگار برایمان قرار داده استفاده کرد. اما دریغ که چنین نشد. دلیلش هم به گفته ناخدای قایق رعایت نکردن مسافران سالهای گذشته بوده، ظاهرا آنها آن قدر شن های زیبای آن ساحل نقره ای را برداشته و با خود برده بودند که مسوولین قشم به این نتیجه رسیده بودند که اگر وضعیت به همان منوال پیش رود دیگر چیزی از آن شن های نقره ای و روشن باقی نخواهد نماند؛این شده بود که بهترین تصمیم را در « ورود همه ممنوع» دیده بودند.
وقتی به جزیره هنگام رسیدیم صحبت ناخدا آب پاکی روی دستمان ریخت. ما تنها 15 و نهایتا 20 دقیقه فرصت حضور در آن جزیره زیبا با آن سواحل آبی و آرام و پاک داشتیم.
در آن 20 دقیقه باید هم سمبوسه محلی برگرفته از میگو و ماهی و مخلوط می خوردیم، از ساحل هم استفاده می کردیم و جزیره را هم می دیدیم که زمان خیلی کمی بود و به هیچ کدامشان نمی رسیدیم.
انگار که یک استاد آیینه کار زبده و حرفه ای آن قسمت از ساحل را با دقت و ظرافت خاصی آیینه کاری کرده باشد. انعکاس نور آفتاب صحنه ها و لحظه های آرامبخشی را ایجاد می کرد فقط ای کاش می شد آنجا پیاده شد و دمی فارغ از دنیای پر سروصدا و مادیات آن در آنجا بیاسود و از زیبایی هایی که پروردگار برایمان قرار داده استفاده کرد.
در این شرایط بهتر است نیاز نباشد حتما با همان قایقی که به جزیره آمده ای دوباره حتما با همان قایق برگردی.
مسافران که در زمان ورود همزمان بلیت رفت و برگشت را تهیه می کنند. قایق موتوری هم که زیاد است؛ پس بهتر است مثل تاکسی عمل کنند. هر مسافری به جزیره رفت، هرگاه دلش خواست برگردد؛این گونه حظ بیشتری از جزیره زیبای هنگام و هم صحبتی با بومیان خوش سخن آنجا نصیب مسافران می شود.
با این اوصاف یکی مامور خرید و نظارت بر طبخ سمبوسه شد، یکی هم مامور حفاظت از بچه ها تا در ساحل زیبای هنگام به بازی های کودکانه خود مشغول باشند.
یکی به صنایع دستی ارایه شده توسط بومیان سر بزند و اگر چیز مناسبی بود به بقیه پیشنهاد دهد و خلاصه این که همه چیز با استرس و کمبود وقت انجام شد مضاف بر این که ناخدای قایق هم پس از گذشت 15 دقیقه اولتیماتوم های خود مبنی بر این که «دیگه دیر شده» و «زود باشید باید بریم» را شروع کرده بود.
به شخصه دوست داشتم لااقل یک ساعتی در آن جزیره بکر پیاده روی کنم. در ساحلش قدم بزنم. سر فرصت خودم را مهمان کنم به سمبوسه هایی که دختران بومی آن منطقه طبخ می کردند و با طیب خاطر آثار و صنایع دستی آنجا را ببینم. اما خب این همه در حداکثر 20 دقیقه اصلا امکانش نبود و این موردی است که معتقدم مسوولین آنجا باید فکری به حالش کنند. برای بومیان هم بهتر است؛ مسافر و گردشگر وقتی فرصت بیشتری داشته باشد بیشتر خرید می کند و هزینه بیشتری اختصاص می دهد.
خیلی ننالم. همان 20 دقیقه هم خاطرات قشنگی برایمان ساخت؛ جای شما خالی، هم سبوسه خوردیم، هم صنایع دستی دیدیم و خریدیم و هم در ساحل بکر هنگام قدم زدیم، هر چند خیلی کم.
در مسیر بازگشت هم توسط ناخدای قایق به جایی رفتیم که آکواریوم ماهی ها نامیده می شد. خیلی قشنگ بود. آکواریوم طبیعی بود. ماهی های رنگارنگ در سطح آب برایمان خرامان دلبری می کردند و دلمان را با خود به اعماق آبها می بردند.
ادامه دارد…
سفرنامه بزرگترین جزیره غیر مستقل جهان؛ماجرای شوماخر ایرانی و سه بانوی جوان!/قسمت اول
****
نکته:قشم بزرگ‌ترین جزیره غیرمستقل جهان است؛این جزیره با مساحت 1491 کیلومتر مربع از 23 کشور دنیا وسیع‌تر است. مثلا قشم دو نیم برابر سنگاپور و بحرین و سان مارینو، یک و نیم برابر هنگ‌کنگ، پنج ‌برابر مالدیو و هفتاد برابر ماکائوست.
اینجا را هم ببینید

http://www.javanannews.ir/fa/News/231829/سفرنامه-بزرگترین-جزیره-غیر-مستقل-جهان؛ورود-همه-به-این-مکان-ممنوع-است!-قسمت-دوم
بستن   چاپ