آریا جوان
چهره ها/ اولین روزی که خانم مجری تنها شد
يکشنبه 11 خرداد 1399 - 21:54:52
آریا جوان - آخرین خبر / ستاره سادات قطبی با انتشار این عکس نوشت: سلام به روی ماهتون بنده های خوب خدا
ازصبح دارم فکر میکنم چی براتون بنویسم، برای اونایی که دایرکت پیام دادند بگوتوچیکارکردی که تونستی با این قضیه بالاخص درنبود فرزندت کناربیای و تاب بیاری؟
امروز از اولین روز تنها شدنم میگم براتون.
زمانی که هیچ کس غیر ازخداهمراه من نبود
روزهایی که بلاتکلیف بودم که آخرش چی میشه؟
من بادرآمدناچیزی که داشتم نمیتونستم خونه اجاره کنم.ساکن پانسیون(خوابگاه)شدم و هم اتاقیه چندتا دختر جوون شدم.
شرایط خوابگاه خیلی سخت بود اما نمیتونستم برگردم اصفهان و با پدرو مادرم زندگی کنم چون دیگه از همه چیز دل کنده بودم.باید تنها میبودم تا خودمو پیدا کنم.
تکلیفم رو باخودم مشخص کنم و یه تصمیم جدی واسه ادامه ی زندگی میگرفتم.
اوایلش سخت بوداماکم کم عادت کردم،هرازگاهی اجرای استیج میرفتم وحقوقم کم بودوبرای زندگی و روزمرگی کافی نبود.باخانواده ام‌تلفنی دراتباط بودم و فقط برای دیدن امیر علی میرفتم اصفهان.
زمانی که رفتم خوابگاه به همه گفتم مجردم. دلم‌میخواست گذشته ام رو محو کنم دلم میخواست یه آدمه دیگه باشم بی هویت .بی نام و نشون.
دلم‌میخواست عین اون دخترایی باشم که دیگه شده بودند رفیقم .ازشون یادگرفتم که اگه میخوای تواین گرگ بازار نبازی باید مثل شیر قوی باشی.باید به کسی رو ندی باید بتونی حقتو بگیری و خیلی باید هایِ دیگه!سخت بود اماشدو تونستم.گاهی تنها گاهی بادوستای اتاق 203 که شده بودخونه ی امن من میرفتیم تهران گردی.جاهایی که خیلی دلم میخواست از نزدیک ببینم!
به تنهایی عادت کردم اما دلم پیش پسرم بودهرجامیرفتم میگفتم کاش بودو باهم میخندیدیم.باهم غذامیخوردیم اصلاکاش بودو باهم زندگی میکردیم.اما فقط من بودم و یه شهر خیلی بزرگ با یه عالمه آدم های عجیب غریب.
آدم هایی که میدویدند برای یک لقمه نون ،آدم هایی که با ماشین های لاکچریشون عصر ها میریختند توخیابون های بالای شهر تهران و به قول خودشون میرفتنددُور دُور!
آدم هایی که توی مترو لیف و رژ لب و روسری ولواشک میفروختند،آدم هایی که هرروز پاتوقشون مراکز خریدو پاساژهای مجلل بود.
آدم هایی که توبعضی از خیابون ها کارتن خواب بودند و ازخماری سرشون به زانوشون میرسیدو سیگارشون بین انگشتاشون خاموش میشد!
آدم هایی که با کت و شلوارو کروات موقع پیاده شدن از ماشین نگهبان براشون دروباز میکردو تعظیم میکرد تا بلکه یه پولی بگذاره کف دستش و بااحترام راهنمایشون میکرد سمت میز وی ای پی برای صرف شام همه ی این آدم ها رو میدیدمو هرروزبیشترمشتاق میشدم این شهروآدم هاش رو بشناسم!
ادامه دارد.

http://www.javanannews.ir/fa/News/387426/چهره-ها--اولین-روزی-که-خانم-مجری-تنها-شد
بستن   چاپ