وصله های ناجور در «خوب، بد، جلف 2»
شنبه 21 تير 1399 - 21:16:06
|
|
آریا جوان - جام جم / نگاهی به شخصیتهای فیلم سینمایی «خوب، بد، جلف 2: ارتش سری» «خوب، بد، جلف 2: ارتش سری» تازهترین ساخته پیمان قاسم خانی که پیش از تعطیلات کرونایی، اکران عمومی را تجربه کردهبود، با بازگشایی مجدد سالنهای سینما، به چرخه اکران بازگشت تا شاید در این روزهای گرم و طاقت فرسای تابستانی، بتواند خنده را مهمان لبان تماشاگران کند. تماشاگرانی که در این روزهای عجیب و غریب، بیش از همیشه به امید، شادی و لبخندی هر چند موقت و گذرا نیاز دارند و سینمای ایران باید بتواند این نیاز مبرم را برآورده کند. در این مجال قصد داریم نگاهی بیندازیم به برخی شخصیتهای فیلم و این که «خوب، بد، جلف 2: ارتش سری» چقدر در برآورده کردن این نیاز موفق بودهاست. پژمان (پژمان جمشیدی) پژمان جمشیدی، حضورش در عرصه هنر را مدیون سریال «پژمان» است؛ سریالی به کارگردانی سروش صحت که البته قلم توانای پیمان قاسمخانی و شناخت دقیقش از خصوصیات اخلاقی پژمان جمشیدی و حواشی پیرامون دوران بازی و زندگی شخصی فوتبالیستها، نقشی پررنگ در موفقیت آن ایفا کرد. سریالی که عنوان پژمان جمشیدی را از یک فوتبالیست بازنشسته ملی به یک بازیگر جویای نام حرفهای تغییر داد تا حالا سینما و تلویزیون ایران شاهد حضور چهرهای باشند که خوب یا بد، مخاطب را جذب میکند. در «خوب، بد، جلف 2: ارتش سری» پژمان جمشیدی همچون عالم واقعیت، یک بازیگر حرفهای سینما است که برای تهیه کنندهها تعیین تکلیف میکند و به اصطلاح نازش خریدار دارد. جمشیدی همچون گذشته حضوری شیرین دارد و اغلب شوخیهای بامزه فیلم توسط او و تقابلش با سام درخشانی شکل میگیرد. شوخیهایی که البته ریشهاش بر میگردد به سریال پژمان تا با این ذهنیت قبلی، بده بستانها و مزه پرانیهای این دو بتواند خنده بیشتری از تماشاگر بگیرد. شوخیهای کلامی گاه تکراری که از اندازههای سریالهای روتین تلویزیونی فراتر نمیرود و نمیتواند هویت سینمایی منحصربهفردی به فیلم ببخشد. سام (سام درخشانی) سام درخشانی در سریال پژمان که در فیلمهای سینمایی نیز در کنار پژمان جمشیدی نقش آفرینی کرد، زوج هنری تازهای به سینمای ایران معرفی کردهاست؛ زوجی که شاید چندان خاص و سینمایی به نظر نرسند ولی در سینمای کمدی این روزهای ما، حکم یک چشم در شهر کوران را پیدا کردهاند. در سینمای کمدی ای که پر شده از فیلمهای بی هویتی که نه قصه دارند و نه میتوانند شخصیت خلق کنند، زوج پژمان و سام، حداقل صاحب شناسنامه و هویتی تعریف شدهاند. دو بازیگر تازه به دوران رسیدهای که مدام با یکدیگر کل کل دارند و ترکیب آنها میتواند هر کارگردانی را به زحمت و دردسر اندازد. درست مثل فربد (حامد کمیلی) که در قالب شخصیت کارگردان، مدام از دست خرابکاریها و شوخیهای بچگانهشان حرص میخورد و مجبور است هر طوری که هست تحملشان کند. مشکل اما اینجاست که از بستر مناسبی که برای خلق موقعیتهای کمدی فراهم شده، استفاده چندانی نمیشود . فربد (حامد کمیلی) تبهکاری به ظاهر خطرناک که مامور میشود به عنوان کارگردان، پروژه «آرگو 2» را به پیش ببرد. شخصیتی معلق میان فضاهای جدی و موقعیتهای کمدی. از نخستین لحظات حضورش تا واپسین سکانسهای فیلم، از حضور شوخ و شنگ و توام با سهل انگاری پژمان و سام رنج میبرد و البته کاری برای خلاص شدن از دست آنها انجام نمیدهد. با این حال در دقایقی آنچنان در قالب نقش کارگردان فرو میرود که باورش سخت است او را به عنوان تبهکاری آنچنانی باور کنیم، بهخصوص در لحظاتی که سام لپش را میکشد یا پژمان سر به سرش میگذارد و او جز عصبانیت و ادای دیالوگهایی تکراری، واکنش خاصی نشان نمیدهد. مژده (ستاره پسیانی) یکی از متفاوتترین شخصیتهای فیلم با بازی متفاوت ستاره پسیانی است که میتوانست پررنگتر از اینها در خط اصلی قصه فیلم ایفای نقش کند. سکانسهای دوتایی این شخصیت با سام درخشانی و جنس ارتباط این دو و دیالوگهای معناداری که میان ایشان رد و بدل میشود، از معدود نقاط قابل اعتنای فیلم است. هرچند در لحظاتی به خط قرمزهای معمول نزدیک میشود و ممکن است به مذاق عدهای خوش نیاید. با این حال در شکل و شمایل کنونی و با نقش آفرینی کمرنگ و حاشیهای این شخصیت در فیلم، نه تنها ضرورت حضورش سؤال برانگیز است، بلکه جز اثرگذاری در برخی شوخیهای فیلم، کارکرد مهم دیگری ندارد و قابل حذف و چشم پوشی به نظر میرسد. آناهیتا (ریحانه پارسا) فیلم با او آغاز میشود. دختر هکری که در کسری از ثانیه، حسابهای دیگران را خالی میکند و در این راه موفق و متبحر نشان میدهد. با این حال هر چه از زمان فیلم میگذرد، اثر چندانی از این تبحر به چشم نمیآید و بیشتر رنگ و لعاب چهره و ادا و اطوارهای آناهیتاست که خودنمایی میکند. به خصوص از آنجا که به عنوان بازیگر در کنار پژمان و سام قرار میگیرد تا به کانون رقابت آن دو در جهت جلب توجه وی تبدیل شود. نماد کاملی از شخصیتهای زنی که برای تزیین نماها و صحنهآرایی سکانسها به فیلمفارسیها اضافه میشدند و بود و نبودشان چندان تاثیری در قصه و سرنوشت شخصیتهای فیلم نداشت. به اصطلاح کمدی! پیمان قاسمخانی فیلمنامه نویسی شاخص و کارکشتهاست که مهمترین آثار کمدی سینمایی و تلویزیونی این سالها، دستپخت قلم طناز اوست. طبیعی است که وقتی نام او به عنوان نویسنده و کارگردان در پیشانی یک فیلم سینمایی در ژانر کمدی مشاهده میشود، ناخودآگاه توقعمان بالا میرود. انتظار داریم فیلم حداقل از منظر فیلمنامه، قابل دفاع و کم ایراد باشد. با این اوصاف همانطور که از بررسی کوتاه و گذرای شخصیتهای اصلی فیلم بر میآید، خوب، بد، جلف 2 بیشترین آسیب را از فیلمنامه پراکنده و نامنسجم خویش دیدهاست؛ فیلمنامهای که نقطه اتکایش بر شلوغ کاریها و ندانمکاریهای دو شخصیت اصلی اش استوار است و شخصیتهای دیگر قرار است در حاشیه حضور و درخشش این دو قرار گیرند. بدیهی است با چنین رویکردی، سایر شخصیتهای فیلم کمرنگ جلوه دادهشده تا فضا برای طنازی شخصیتهای پژمان و سام فراهم شود. مشکل اما اینجاست که این بار تکلیف دو شخصیت اصلی فیلم نیز آن چنان که باید مشخص نیست و کارکردشان در حد طنزهای آیتمی و تکه پرانیهای گاه به گاه تنزل یافتهاست. فیلمنامه از قصه متمرکز و مشخصی برخوردار نیست و از این رو مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد. از ماجرای هک حسابها گرفته تا شوخیهای دم دستی در رستوران و ماجرای پروژه آرگو 2 که انگار یک شوخی بزرگ بی مزه است تا فیلمنامهنویس در خلال آن، بعضی مضامین مورد علاقهاش را مطرح و به نقد بکشد. این چنین است که اشتباههای مضحک ترامپ، مسائل مربوط به ساخت فیلم در ایران و حتی حواشی جشنواره فیلم فجر در دل این بخش گنجانده شده که ممکن است هر کدام به عنوان یک آیتم مستقل، بامزه و خنده دار باشد ولی در کلیت فیلمیکه ادعاهایی بزرگ دارد، بسان وصلههایی ناجور میماند؛ وصلههایی که گویی به ضرب و زور به یکدیگر مرتبط شدهاند تا فیلم را به سرانجامی در خور برسانند. با این حال عجیب است که فیلم حتی در پایان بندی نیز به سرانجامی که انتظار میرود نمیرسد و با عبارت «این قصه ادامه دارد» همه چیز به قسمت بعدی موکول میشود تا شاید سه گانه خوب، بد، جلف کامل شود. موردی عجیب که شان و منزلت یک فیلم سینمایی را در حد قسمتی از یک سریال تلویزیونی تنزل داده و تماشاگر را با سرخوردگی کامل از سالن سینما خارج میکند. این که تهیه کننده و کارگردانی آنقدر به موفقیت فیلمشان در گیشه اطمینان خاطر داشتهباشند که از قبل برای ساخت قسمت بعدی آن برنامه ریزی کنند، در سینمای این روزهای ایران مورد عجیبی نیست ولی این که نویسنده یا کارگردانی، پایان فیلمش را به یکباره رها و تماشاگر را به تماشای ادامه ماجرا در فیلم دیگری دعوت کند قطعا موردی عجیب و غیر قابل قبول است که زمینه دلزدگی هر چه بیشتر مخاطبان را فراهم میکند. مخاطبانی که به اندازه کافی در طول این سالها از کم فروشیها و زیاده گوییها در سینمای به اصطلاح کمدی ایران آزرده خاطر شدهاند و همچنان در حسرت تماشای اثری شایسته در این ژانر مهم سینمایی به سر میبرند.
http://www.javanannews.ir/fa/News/405309/وصله-های-ناجور-در-«خوب،-بد،-جلف-2»
|