آریا جوان

آخرين مطالب

داستان کوتاه قفس صادق چوبک اندیشه

داستان کوتاه قفس صادق چوبک
  بزرگنمايي:

آریا جوان - قفسی پر از مرغ و خروسهای خصی و لاری و رسمی و کلهماری و زیرهای و گلباقلایی و شیربرنجی و کاکلی و دمکل و پاکوتاه و جوجه های لندوک مافنگی، کنار پیاده رو، لب جوی یخ بسته ای گذاشته شده بود. توی جو، تفاله چای و خون دلمه شده و انار آبلمبو و پوست پرتقال و برگهای خشک و زرت و زنبیلهای دیگر قاتی یخ، بسته شده بود.
لب جو، نزدیک قفس، گودالی بود پر از خون دلمه شده ی یخ بسته که پرمرغ و شلغم گندیده و ته سیگار و کله و پاهای بریده مرغ و پهن اسب توش افتاده بود.
کف قفس خیس بود. از فضله مرغ، فرش شده بود. خاک و کاه و پوست ارزن، قاتی فضله ها بود. پای مرغ و خروسها و پرهایشان خیس بود. از فضله خیس بود. جایشان تنگ بود. همه تو هم تپیده بودند. مانند دانه های بلال به هم چسبیده بودند. جا نبود کز کنند. جا نبود بایستند. جا نبود بخوابند. پشت سر هم، تو سر هم تک میزدند و کاکل هم را میکندند. جا نبود. همه توسری می خوردند. همه جایشان تنگ بود. همه سردشان بود. همه گرسنه شان بود. همه با هم بیگانه بودند. همه جا گند بود. همه چشم به راه بودند. همه مانند هم بودند و هیچکس روزگارش از دیگری بهتر نبود.
آنهایی که پس از تو سری خوردن سرشان را پایین میآوردند و زیر پر و بال و لای پای هم قایم می شدند، خواه ناخواه تکشان توی فضله های کف قفس میخورد. آنوقت از ناچاری، از آن تو پوست ارزن ورمیچیدند. آنهایی که حتی جا نبود تکشان به فضله های ته قفس بخورد، به ناچار به سیم دیواره ی قفس تک میزدند و خیره به بیرون مینگریستند. اما سودی نداشت و راه فرار نبود. جای زیستن هم نبود. نه تک غضروفی و نه چنگال و نه قدقد خشم آلود و نه زور و فشار و نه تو سرهمزدن، راه فرار نمینمود؛ اما سرگرمشان میکرد. دنیای بیرون به آنها بیگانه و سنگدل بود. نه خیره و دردناک نگریستن و نه زیبایی پر و بالشان به آنها کمک نمیکرد.
تو هم می لولیدند و تو فضله ی خودشان تک میزدند و از کاسه ی شکسته ی کنار قفس آب مینوشیدند و سرهایشان را به نشان سپاس بالا میکردند و به سقف دروغ و شوخگن و مسخره قفس می نگریستند و حنجرههای نرم و نازکشان را تکان می دادند.
در آندم که چرت میزدند، همه منتظر و چشم به راه بودند. سرگشته و بی تکلیف بودند. رهایی نبود. جای زیست و گریز نبود. فرار از آن منجلاب نبود. آنها با یک محکومیت دسته جمعی درسردی و بیگانگی و تنهایی و سرگشتگی و چشم به راهی برای خودشان می پلکیدند.
به ناگاه در قفس باز شد و در آنجا جنبشی پدید آمد. دستی سیاه سوخته و رگ درآمده و چرکین و شوم و پینه بسته تو قفس رانده شد و میان همقفسان به کند و کاو درآمد. دست با سنگدلی و خشم و بی اعتنایی در میان آن به درو افتاد و آشوبی پدیدار کرد. هم قفسان بوی مرگ آلود آشنایی شنیدند و پرپر زدند و زیر پروبال هم پنهان شدند. دست بالای سرشان می چرخید و مانند آهنربای نیرومندی آنها را چون براده آهن می لرزاند. دست همه جا گشت و از بیرون چشمی چون رادار آنرا راهنمایی میکرد تا سرانجام بیخ بال جوجه ی ریقونه ای چسبید و آن را از آن میان بلند کرد.
اما هنوز دست و جوجه ای که در آن تقلا و جیک جیک میکرد و پروبال می زد، بالای سر مرغ و خروسهای دیگر می چرخید و از قفس بیرون نرفته بود که دوباره آنها سرگرم چریدن در آن منجلاب و تو سری خوردن شدند. سردی و گرسنگی و سرگشتگی و بیگانگی و چشم به راهی به جای خود بود. همه بیگانه و بی اعتنا و بی مهر، بربر نگاه میکردند و با چنگال، خودشان را می خاراندند.
پای قفس، در بیرون کاردی تیز و کهنه بر گلوی جوجه مالیده شد و خونش را بیرون جهاند. مرغ و خروسها از توی قفس می دیدند. قدقد می کردند و دیوارهی قفس را تک میزدند. اما دیوار قفس سخت بود. بیرون را مینمود، اما راه نمی داد. آنها کنجکاو و ترسان و چشم به راه و ناتوان، به جهش خون هم قفسشان که اکنون آزاد شده بود نگاه می کردند. اما چاره نبود. این بود که بود. همه خاموش بودند و گرد مرگ در قفس پاشیده شده بود.
بیشتر بخوانید: چرا صادق چوبک خودش و آثارش را سوزاند؟
هماندم خروس سرخ روی پر زرق و برقی، تک خود را توی فضله ها شیار کرد و سپس آن را بلند کرد و بر کاکل شق و رق مرغ زیرهای پاکوتاهی کوفت. در دم مرغک خوابید و خروس به چابکی سوارش شد. مرغ تو سری خورده و زبون تو فضله ها خوابید و پا شد. خودش را تکان داد و پر و بالش را پف و پر باد کرد و سپس برای خودش چرید. بعد تو لک رفت و کمی ایستاد و دوباره سرگرم چرا شد.
قدقد و شیون مرغی بلند شد. مدتی دور خودش گشت. سپس شتابزده میان قفس چندک زد و بیم خورده، تخم دلمه با پوست خونینی توی منجلاب قفس ول داد. در دم دست سیاه سوخته ی رگ درآمده ی چرکین شوم پینه بسته ای هوای درون قفس را درید و تخم را از توی آن گند زار ربود و همان دم در بیرون قفس دهانی باز چون گور باز شد و آنرا بلعید. هم قفسان چشم به راه، خیره جلو خود را می نگریستند.

لینک کوتاه:
https://www.aryajavan.ir/Fa/News/693181/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

جایگاه و شان ایثارگران معزز در این نظام بسیار بالا و ویژه است

با تمام توان پیگیر حل مشکلات جامعه ایثارگری استان هستیم

پاسخگویی سلمانی به جامعه ایثارگری در میز خدمت نماز جمعه تبریز

دیدار دکتر رئیسی با مادر شهیدان طوسی و مادربزرگ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان

بازی Kena: Bridge of Spirits احتمالا به Xbox Series X/S خواهد آمد

زیبایی های یک پل در میان ابر ها

این رفتار ها رو از کجا یاد میگیرین آخه!

ساحل زیبای اقیانوس هند

کی حاضره امتحانش کنه؟

معرفی داوران جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی

چهره بازیگر سریال «پایتخت» در 50 سالگی

«مارال»؛ روایت دختری 15 ساله که مجبور به ازدواج است

متلک بانمک سریال «نون خ» به قیمت طلا

اینتر به دنبال زدن 3 نشان با یک تیر در دربی میلان!

بازی زیبای پرسپولیس حال هواداران را خوب کرده است

سرمربی پیشین فوتسال: بازیکنان با استرس بازی کردند

پیشنهاد پزشکی به بیرانوند برای بازگشت به دروازه پرسپولیس

باشگاه تراکتور: سرمربی امروز مشخص می‌شود

رویه‌های امنیتی مراسم افتتاحیه المپیک پاریس

رضایت کادر فنی نساجی از لوان پولی

ورود کمیته انضباطی فدراسیون به بازی استقلال - شمس‌آذر

نورنیوز: خبرسازی رسانه‌های غربی درمورد آسیب دیدن سامانه‌های پدافندی ایران تکذیب شد

ناوگروه‌های ایران در کدام دریاها هستند؟

اشک‌های نماینده مالت از سخنان نماینده فلسطین درباره رنج‌ها و سربلندی غزه

سامسونگ سریع‌ترین حافظه LPDDR5X جهان را معرفی کرد

طبیعت زیبای لرستان

اگر 7 ساعت خواب شبانه نداشته باشید چه اتفاقی برای صورت شما می افتد؟

کروز کنترلی که فقط ماشین ارسطو عامل داره!

فروش بالای فیلم‌ها دستاورد سینماگران است نه دولتمردان

تاکتیک‌هایی که دیگر هیچ کس از آن‌ها استفاده نمی‌کند

مدیرعامل ملوان: سکوت می‌کنم تا آقایان سر ما را ببرند

بیشتر شدن شانس الاتحاد برای انتقال محمد صلاح

آذرپیرا و سرشاخ با غول‌های کشتی مطرح جهان

پاسخ گواردیولا به سوالی در مورد بازی دفاعی رئال مقابل منچسترسیتی

جردن باروز و کاکس به فینال انتخابی کشتی آزاد آمریکا نرسیدند

ظهور یک برزیلی واقعی در لیگ برتر

ماجرای جدایی دروازه‌بان استقلال چیست؟

مهدی طارمی شاهزاده شد!

با این ایده‌های بهاری، بالکن خونه‌ات را رویایی کن!

کنایه همراه وزیر خارجه در نیویورک به یک خبرنگار

آمریکا بدلیل حمایت از جنایات رژیم پهلوی به پرداخت بیش از یک میلیارد دلار محکوم شد

متن و حواشی سفر رئیس‌جمهور به سمنان

جزئیاتی از دور دوم انتخابات مجلس؛ زمان آغاز تبلیغات مشخص شد

استان ایلام مفتخر به حضور 6 هزار ایثارگر ارتشی است

حکمت/ راهکاری برای انجام کارهای سخت

تقویم تاریخ/ درگذشت "ملک‏ الشعراء بهار" ادیب و سیاستمدار

فال روزانه شنبه یک اردیبهشت 1403

لباس عروسی لاکچری بر تن خانم بازیگر

بنسو سورال: بعد از «مست عشق» هر نقشی را قبول نمی‌کنم

خداحافظی کوه عضله آمریکایی پیش از رسیدن به اسنایدر