آریا جوان - سینما تیکت / از نظر شما کدام فیلم‌ها موفق‌تر بوده‌اند؟
برادرم خسرو (احسان بیگلری)
خسرو مرد جوانی‌ست که به بیماری دو قطبی مبتلاست و باید مدتی را در خانه برادرش ناصر و همسرش هنگامه قاضیانی بگذراند. اما رفتارهای کودکانه و عجیب خسرو آرامش خانه را بهم می‌ریزد. با این وجود خسرو شخصیتی دوست‌داشتنی دارد که بیننده با او همذات پنداری می‌کند و در بسیاری از سکانس‌ها به او حق می‌دهد.
گاو (داریوش مهرجویی)
مش حسن به شهر می‌رود و در غیاب او گاوش به دلایل نامعلومی می‌میرد. اهالی روستا سعی می‌کنند مرگ گاو را از او مخفی کنند اما مش حسن می‌فهمد که گاوش مرده و از فرط علاقه به گاو مرگ او را باور نمی‌کند. آرام آرام خودش را به جای گاو می پندارد و به همه می‌گوید من گاو مش حسنم نه مش حسن. این روان پریشی مش حسن در نهایت او را تا نابود کردن خود پیش می‌برد.
قرمز (فریدون جیرانی)
هستی مشرقی پرستاری‌ست که با جوان پولداری به نام ناصر ملک ازدواج کرده‌است. ناصر دچار بیماری سوءظن یا اختلال شخصیت پارانوئید است و مدام او را کتک می‌زند در طول داستان متوجه می‌شویم بیماری او ریشه در کودکی‌اش دارد. هستی پس از مراجعه به عمویش، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم می‌گیرد از شغلش دست بکشد. اما باز هم مشکلات آنها حل نمی‌شود.
لانتوری (رضا درمیشیان)
پسر جوانی به نام «پاشا» که سردسته باند تبهکارانه به نام لانتوری است، عاشق دختری به نام مریم می‌شود. مریم او را از خود دور می‌کند و پاشا که ناگهان جهان رویایی و عاشقانه‌ای که در ذهن خود ساخته بود و توهمی بیش نبوده ویران شده می‌بیند کارش به جنون می‌کشد.
پرویز (مجید برزگر)
پرویز شخصیتی آرام و ساکت است که در ابتدا بسیار بی‌آزار به‌نظر می‌رسند، اما هرچه روایت جلوتر می‌رود، شرایطی پیش می‌آید که آن بی‌خیالی و آرامش همیشگی به‌مرور از دست برود و کینه و نفرت جایش را پر کند. فیلم به بهترین شکل روند تغییر این شخصیت و تبدیل شدنش به موجودی ترسنا‌ک را نشان می‌دهد.
پرسه در مه (بهرام توکلی)
امین آهنگ‌ساز و نوازنده پیانو است، پس از ازدواج با رویا بازیگر تئاتر، با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود که زندگی آنان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. مردی موزیسین که در کار خود به بن‌بست می‌خورد و به پیامد آن دچار جنون می‌شود و کار و معشوقه و زندگی و همه‌چیزش را از دست می‌دهد. جنون او بیشتر درونی است و در وهله اول، او را منزوی و در خود فرورفته می‌کند.