آریا جوان - خراسان / چند سال پیش متوجه شدم که مادرم، نامادری است. الان 21 سالهام. هنوز هیچ نشانهای به او ندادم که متوجه اصل ماجرا شدم. نگرانم به او بگویم و برایم دردسر شود. چه کنم؟
مخاطب گرامی، یک نکته مهم درباره موضوع شما این است که باید درباره ادعایی که میکنید، مطمئن شوید. گفتید که از همان بچگی فهمیدید اما چگونه؟ و چقدر از این موضوع مطمئن هستید؟ چطور متوجه این واقعیت شدید؟ آیا از کسی شنیدهاید؟ و به نظر شما چه دلایلی وجود داشته که این واقعیت را از شما مخفی کنند؟ حدس شما چیست؟ به نظرتان چرا آنها باید موضوع به این مهمی را تا 21 سالگی از شما مخفی کنند؟ پس بسیار مهم است که ابتدا درباره ادعایی که دارید، مطمئن شوید و بعد آن را با نامادری یا پدرتان و ... مطرح کنید.
احساستان را با پدرتان در میان بگذارید
پیشنهاد اول این است که اگر پدرتان در قید حیات است و با او در ارتباط هستید، در این باره با او صحبت کنید. به او بگویید که در ذهنتان چه میگذرد و فکر میکنید که آن زن مادر واقعیتان نیست. ببینید عکسالعمل پدرتان چیست. اگر با حرف شما موافقت کرد، دلیل اینکه تاکنون برایتان این واقعیت را نگفته و این موضوع را از شما پنهان کرده، بپرسید. اگر این موضوع را از شما نپذیرفت و قبول نکرد، شواهد لازم را برای ادعای خودتان مطرح کنید. درباره احساسی که نسبت به این اتفاق دارید با پدرتان حرف بزنید و بگویید از بابت این اتفاق چه حالی دارید.
با ترستان روبهرو شوید
بازار ![]()
یک نکته مهم دیگر نیز که در حرفهای شما وجود دارد، این است که گفتید: «میترسم اگر اصل ماجرا را بپرسم، برایم دردسر شود». بهتر است که ببینید ترستان بابت چیست و فکر میکنید اگر این موضوع را به مادرتان بگویید، قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ او با شما چطور رفتار کرده که حالا میترسید برایتان دردسر درست کند؟ تمام این سوالات برای من بیجواب است. برای عملکرد مناسب تر در این باره بهتر است این سوالات در حضور روان شناس پاسخ داده شود تا با این شرح حال بتواند کمک بهتری به شما کند. با این حال، اگر چنین امکانی برایتان وجود ندارد که یک مشاور را ملاقات کنید، باید با این ترس روبهرو شوید. اگر فکر میکنید که ممکن است با گفتن این واقعیت برایتان دردسر درست شود، بهتر است جوانب احتیاط را در نظر بگیرید و اگر فکر میکنید ترسهایتان غیرمنطقی است، موضوع را مطرح کنید تا حل شود.